.:: حافظ::.

حافظا تا تو نباشی عاشقی دردیست دیرین

.:: حافظ::.

حافظا تا تو نباشی عاشقی دردیست دیرین

ز کوی یار می​آید نسیم باد نوروزی

ز کوی یار می​آید نسیم باد نوروزیچو گل گر خرده​ای داری خدا را صرف عشرت کنز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل استبه صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانیچو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیستطریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردنسخن در پرده می​گویم چو گل از غنچه بیرون آیندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیستمی​ای دارم چو جان صافی و صوفی می​کند عیبشجدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمعبه عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروممی اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوشنه حافظ می​کند تنها دعای خواجه تورانشاهجنابش پارسایان راست محراب دل و دیده           از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزیکه قارون را غلط​ها داد سودای زراندوزیکه زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزیبه گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزیمجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزیکلاه سروری آن است کز این ترک بردوزیکه بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزیمگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزیخدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزیکه حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزیبیا ساقی که جاهل را هنیتر می​رسد روزیکه بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزیز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزیجبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد