.:: حافظ::.

حافظا تا تو نباشی عاشقی دردیست دیرین

.:: حافظ::.

حافظا تا تو نباشی عاشقی دردیست دیرین

صبح است و ژاله می​چکد از ابر بهمنی

صبح است و ژاله می​چکد از ابر بهمنیدر بحر مایی و منی افتاده​ام بیارخون پیاله خور که حلال است خون اوساقی به دست باش که غم در کمین ماستمی ده که سر به گوش من آورد چنگ و گفتساقی به بی​نیازی رندان که می بده          برگ صبوح ساز و بده جام یک منیمی تا خلاص بخشدم از مایی و منیدر کار یار باش که کاریست کردنیمطرب نگاه دار همین ره که می​زنیخوش بگذران و بشنو از این پیر منحنیتا بشنوی ز صوت مغنی هوالغنی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد