رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلیمسکین چو من به عشق گلی گشته مبتلامیگشتم اندر آن چمن و باغ دم به دمگل یار حسن گشته و بلبل قرین عشقچون کرد در دلم اثر آواز عندلیببس گل شکفته میشود این باغ را ولیحافظ مدار امید فرج از مدار چرخ |
|
آمد به گوش ناگهم آواز بلبلیو اندر چمن فکنده ز فریاد غلغلیمیکردم اندر آن گل و بلبل تاملیآن را تفضلی نه و این را تبدلیگشتم چنان که هیچ نماندم تحملیکس بی بلای خار نچیدهست از او گلیدارد هزار عیب و ندارد تفضلی |