زان می عشق کز او پخته شود هر خامیروزها رفت که دست من مسکین نگرفتروزه هر چند که مهمان عزیز است ای دلمرغ زیرک به در خانقه اکنون نپردگله از زاهد بدخو نکنم رسم این استیار من چون بخرامد به تماشای چمنآن حریفی که شب و روز می صاف کشدحافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد |
|
گر چه ماه رمضان است بیاور جامیزلف شمشادقدی ساعد سیم اندامی صحبتش موهبتی دان و شدن انعامیکه نهادهست به هر مجلس وعظی دامی که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامیبرسانش ز من ای پیک صبا پیغامیبود آیا که کند یاد ز دردآشامیکام دشوار به دست آوری از خودکامی |