.:: حافظ::.

حافظا تا تو نباشی عاشقی دردیست دیرین

.:: حافظ::.

حافظا تا تو نباشی عاشقی دردیست دیرین

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولهابه بوی نافه​ای کاخر صبا زان طره بگشایدمرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دمبه می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گویدشب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایلهمه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخرحضوری گر همی​خواهی از او غایب مشو حافظ که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل​هاز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل​هاجرس فریاد می​دارد که بربندید محمل​هاکه سالک بی​خبر نبود ز راه و رسم منزل​هاکجا دانند حال ما سبکباران ساحل​هانهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل​هامتی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها